با اینکه متأهلم اما حقیقتش رو بخواهید دیگه اعتقادی به ازدواج ندارم..

 نظریه ایی وجود داره که میگه ازدواج رسمی به عنوان یه قرارداد اجتماعی برای این به وجود اومده که مشخص بشه هر بچه باید روی کدوم زمین یا توی کدوم کارگاه کار کنه.. باید پدر هر بچه مشخص میشد تا کسی نتونه ادعای مالکیت نیروی کاری رو داشته باشه که متعلق به اون نیست.. خلاصه این طوری شد که توی هر عروسی کل آدمهای روستا رو دعوت می کردن که همه بفهمن اگر فرداروزی بچه ایی از شکم این عروس خانوم دراومد, باید به این آقای داماد که کنارشون ملاحظه می کنین کمک کنه..

ازدواج رسمی قراردادیه که در حالت طبیعی هر فرد باید تا آخرعمر به اون پایبند بمونه و نظریه های زیادی وجود داره مثل نظریه بالا که میگه چنین قراردادی در دنیای امروز دیگه کاربردی نداره و باید مثل خیلی چیزا که از پدرانمون و ایضا مادرانمون به ارث بردیم بیخیالشون بشیم.. هر چند هر کدوم از این نظریه ها یه پای لنگ دارن و نمی تونن خیلی ها رو قانع کنن.. اما عاملی که باعث شده امثال من اعتقادی به ازدواج نداشته باشن خیلی ساده تر از این حرفهاست و اون اینه که اصلا این داستان در اکثر موارد عملی نیست.. می دونم که با خوندن این جمله کلی مثال نقض اومد تو ذهنتون که فلانی و فلانی و فلانی تا آخر عمر کنار هم زندگی کردن و ازدواج موفقی داشتن.. اما واقعا از کجا می دونین که خوشحال بودن؟ از کجا می دونین که چند بار دلشون خواسته که همه چی رو ول کنن و برن؟ چند بار دلشون به خاطر کسی به غیر از همسر رسمیشون لرزیده؟ از کجا می دونین سالها در فکر خوابیدن با کسی نبودن که کافی بود فقط یکبار امتحانش کنن تا برای همیشه بیخیالش بشن؟ در مورد خیانتهای زیادی که این وسط اتفاق میفته حرف نمی زنم دارم در مورد حسهای عمیقی که به خاطر ایجاد خطر کردن برای این پیمان مقدس در جا خفه میشن حرف میزنم.. دقت کردین هر وقت چیزی رو می خواهیم به زور به خودمون یا بقیه بقبولونیم رنگ تقدس بهش میزنیم؟ بگذریم..

بذارید به زبان فیزیک بگم.. شاید زن و مرد از شرایط اولیه مناسب برای زندگی در کنار هم شروع کنن اما چون معادلات حاکم بر سیستم هر کدوم فرق می کنه, با گذشت زمان ممکنه شرایط نهاییشون به درد زندگی در کنار همدیگه نخوره.. واقعا چطور میشه برای دو انسان متاثر از زمان و در حال پیشرفت یا پسرفت حکم مادام العمر داد؟

حرفم اینه که اگه زن و مردی از زندگی در کنار هم لذت میبرن خیلی هم خوب! می تونن تا هر وقت که دوست دارن کنار هم زندگی کنن و اصلا بچه دار هم بشن  و این وسط هیچ نیازی به شمشیر گذاشتن پشت گردنشون و ثبت کردن و اینها نداره! به نظرم اینطور زندگی کردن خیلی لذتبخش تره.. 


کلی حرف و حدیث دیگه هم این وسط بود که نه من حال نوشتنشون رو دارم و نه شما وقت و حس خوندنشون رو.. قصدم متقاعد کردن کسی نبود.. راستش از این کار متنفرم.. خواستم صرفا بگم خیلی وقته از شنیدن خبر ازدواج کسی خوشحال نمیشم..    




نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد