هجی زوزه گرگ

دارم به این فکر می کنم که داستان آدمهایی که شبها با کامل شدن قرص ماه گرگ میشدن -گرگینه ها- پُربیراه نبوده.. من خودم یکیشون.. حالا لازم نیست که تآکید کنم که واقعا هم گرگ نمی شم یا حتما نباید قرص ماه کامل باشه.. اما شب که با خودم تنها هستم یه آدم دیگه ام.. آدمِ آدم هم که نه.. تو بگو همون گرگ!

خودمو قایم میکنم پشت یه صورت آرومِ خیره به مانیتور, تلویزیون یا یه آدم دیگه..اصلا هر چی.. چون کلا آدمهای عادی نباید یه گرگینه رو ببینن..نه برای خودشون خوبه نه برای اون گرگینه بیچاره..

تو این تنهایی, وحشی گری ام رو خالی می کنم سر خودم.. پنجه می کشم به خودم.. خودمو زخمی می کنم.. بعد شروع می کنم به لیس زدن زخمهام که چرکی نشن.. من نباید از عفونت زخم هام بمیرم.. 

ولی بهترین قسمتش زوزه کشیدنه.. آدم دوست داره سرشو بگیره بالا و زوزه بکشه.. اون وقته که حس میکنه جاش رو تو طبیعت تثبیت می کنه.. بالاتر از کفتار و شغال و روباه وَ پایین تر از عقاب و شیر..

 رویای یه گرگینه زوزه کشیدن رو نوک یه صخره, زیر قرص کامل ماهه.. حتی اگه این تصویر دیگه یه کلیشه پیش پا افتاده شده باشه.. انقدر پیش پا افتاده که  پوسترش رو توی خیابون انقلاب کنار عکس دکتر شریعتی که کنارش با شکسنه نستعلیق نوشته "دوست داشتن از عشق برترست" بفروشن.. 



نظرات 1 + ارسال نظر
محسن محمدپور جمعه 6 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:07 ق.ظ http://paarseh.blogsky

سلام
خوندمتون....
دوست دارم اینجا رو..
از ککامنت گذاشتن های سرسری و تعریف های الکی خوشم نمیاد..
میام بازم میخونم کامنت میذارم..شایدم نذارم..اما میخونم..
در مورد لینک هم اجازه نمیخواد که...

ممنون که وقت گذاشتین و خوندین اینجا رو.. راستش من زیاد از اصول وبلاگ نویسی سر در نمیارم.. فکر کردم باید اجازه بگیرم.. آخه به نظرم آدم حق داره دلش نخواد تو وبلاگی که نوشته هاش رو دوست نداره لینک بشه!

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد